جدول جو
جدول جو

معنی علی بن حسین - جستجوی لغت در جدول جو

علی بن حسین(عَ)
ابن حسین بن علی بن حسین بن خلف بن محمد ارموی، مشهور به ابن قاضی عسکر و ملقب به شرف الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ارموی شود
ابن حسین بن قاسم بن منصور بن علی مصولی شافعی، مشهور به ابن شیخ عوینه و ملقب به زین الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی موصلی شود
ابن حسین بن حیدره بن محمد بن عبدالله بن محمد، مکنی به ابوالحسن. از فرزندان عقیل بن ابی طالب. رجوع به علی عقیلی شود
ابن حسین بن علی بن محمد بن عبدالمعین بن عون هاشمی. آخرین ملک هاشمی در حجاز. رجوع به علی هاشمی (ابن حسین بن...) شود
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به وصفی. رجوع به علی رضا بن حسین... شود
ابن حسین بن محمود بن محمد رشید (علی بای...) ، مکنی به ابوالحسن. امیر تونس. رجوع به ’علی بای دوم’ شود
ابن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی، مشهور به محقق ثانی و محقق کرکی و شخی علایی و مولی مروج. رجوع به علی کرکی شود
ابن حسین بن احمد بن حسن بن قاسم بن حسن بن علی همدانی، مشهور به فلکی و مکنی به ابوالفضل. رجوع به علی فلکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
ابن حسن بن اسماعیل بن احمد بن جعفر بن محمد بن صالح بن حسان بن حصن عبدری، مشهور به ابن مقله و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عبدری شود
ابن حسن بن ابی بکر بن حسن بن علی خزرجی زبیدی یمنی، مشهور به ابن وهاس و ملقب به موفق الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی درویش شود
ابن حسن بن محمد بن اسماعیل خزرجی زبیدی یمنی، مشهور به ابن وهاس و ملقب به موفق الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی یمنی شود
ابن حسن، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن طرخان. از استادان موسیقی و غناء. رجوع به ابن طرخان (ابوالحسن علی...) شود
ابن حسن کوفی، مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و رجوع به ابوالشعثاء (علی بن...) شود
ابن حسن شقیق خراسانی، مکنی به ابوعبدالرحمان. از روات حدیث بود. و نیز رجوع به ابوعبدالرحمان (علی بن...) شود
ابن حسن بن عنتربن ثابت حلی، مشهور به شمیم و ملقب به مهذب الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی شمیم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حیون، علی بن نعمان بن محمد بن حیون، مکنی به ابوالحسن و مشهوربه ابن حیون. رجوع به علی بن نعمان بن محمد... شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حمید سعیدی، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صباغ یا ابن حمزه. رجوع به علی سعیدی (ابن حمید...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن غسان. علی بن مؤمل بن علی بن غسان مصری، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن غسان. رجوع به علی مصری (ابن مؤمل بن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ بُ نَ / نِ)
دهی است از دهستان بنوار ناظر بخش شوش شهرستان دزفول واقع در 15 هزارگزی شمال باختری شوش و2 هزارگزی راه اتومبیل رو دزفول به اهواز. ناحیه ای است دشت و گرمسیر و مالاریائی، و دارای 300 تن سکنه. آب آن از رود خانه دز تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و کنجد است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنان این ده از طایفۀ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن زین. در عجایب البلدان خاطره ای از وی درباره کوه دماوند ذکرشده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 674 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شِ)
ابن حسین بن علی بن محمد بن عبدالمعین بن عون هاشمی. آخرین امیر سلسلۀ هاشمیان است که در حجاز لقب ’ملک’ داشت. وی در سال 1298 هجری قمری در مکه متولد شد و بزرگترین فرزند پدر خود ’ملک حسین’ بود. و مدتی نیز با پدر خویش در استانبول بسر برد. در سال 1326 هجری قمری پدرش شریف مکه گشت و در شورشی که پدر او در سال 1916 میلادی به مخالفت با عثمانیها ایجاد کرد وی نیز دست داشت و در مدینه به سر می برد. پس از جنگ جهانی دوم وی از جانب پدرش به ریاست مجلس مکه منصوب گشت و ادارۀ امور قبایل را نیز به عهده گرفت. در سال 1924 میلادی که طرفداران ملک سعود ’طائف’ را اشغال کردند و شریف حسین از پادشاهی استعفا گفت، او به جده رفت و مردم بااو بیعت کردند. ولی بر اثر فشار ملک سعود ناچار در هفدهم دسامبر سال 1925 میلادی از پادشاهی کناره گرفت و به بغداد نزد برادرش ملک فیصل اول رفت و مهمان او گشت و در سال 1353 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ هَِ)
ابن حسین قهستانی. مکنی به ابوبکر. وی شاعری ایرانی بود و او را در هر دو زبان فارسی و عربی شعراست. این بیت از او در الجماهر بیرونی منقول است:
کذا الیواقیت فیما قدسمعت به
من طول تأثیر جرم الشمس فی الحجر.
و این بیت او در امثال و حکم دهخدا ذیل ’الجنون فنون’ آمده است:
تذکر نجداً و الحدیث شجون
و جن اشتیاقاً و الجنون فنون.
رجوع به الجماهر بیرونی چ حیدرآباد ص 81 و امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 241 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ رَ)
ابن حسین بن حسان بن باقی قرشی. فقیه بود. او راست: اختیار مصباح المتهجد، که در سال 653 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 133 و فوائدالرضویۀ قمی ج 1 ص 276 و روضات الجنات خوانساری ص 396)
ابن حسین قرشی. او راست: المدخل فی الحساب. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1643)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، مکنی به ابوالحسن و ابومحمد و ابوالقاسم و ابوبکر، و ملقب به سیدالعابدین و زین العابدین و زکی و امین و سجاد. امام چهارم از ائمۀ شیعۀ اثناعشریه. رجوع به ابوالحسن علی بن الحسین بن علی بن... (ع) و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 61 و سایر صفحات شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَرْ را)
ابن حسین بن علی بن علان بن عبدالرحمان، مشهور به ابن حرانی و مکنّی به ابوالحسن. محدث و مورخ و اهل خراسان بود. وی در سال 355 هجری قمری درگذشت. او راست: تاریخ الجزیره. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 76) (از هدیهالعارفین ج 1 ص 681). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حسین بن حرب، مکنی به ابوعبید. فقیه و مجتهد. وی در سال 232 هجری قمری در بغداد متولد شد. سپس به مصر رفت و امر قضاوت را در آنجا عهده دار گشت، ولی پس از مدتی از این منصب معزول شد و به بغداد بازگشت و در سال 319 درگذشت. او را تصانیفی است. (از معجم المؤلفین از اعلام زرکلی ج 5 ص 87). و نیز رجوع به ابوعبید (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبدالرحمان بن مروان بن عبدالله بن مروان بن محمد (آخرین خلیفۀ اموی) اصفهانی صاحب کتاب أغانی، مکنی به ابوالفرج. رجوع به ابوالفرج (علی بن...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 78 و الفهرست طوسی ص 192 و وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 421 و معجم الادباء ج 13 ص 94 و تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 11 ص 398 و الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 115 و یتیمه الدهر ثعالبی ج 3 ص 96 و انباء الرواه قفطی ج 2 ص 251 و النجوم الزاهرۀ ابن تغری ج 4 ص 15 و میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 223 و مرآهالجنان یافعی ج 2 ص 359 و المنتظم ابن جوزی ج 7 ص 71 و لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 221 و الهدایۀ ابن کثیر ج 11 ص 263 و شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 19 و المختصر فی اخبار البشر ابوالفداء ج 2 ص 114 و مفتاح السعادۀ طاش کبری ج 1 ص 184 و کشف الظنون ص 26 و 43 و سایر صفحات، و کنوزالاجداد محمد کردعلی ص 159 و دراسه الاغانی شفیق جبری و معجم الاطباء احمد عیسی ص 304 و مقدمۀ کتاب اغانی از شفیق جبری و هدیه العارفین ج 1 ص 681 و الذریعۀ آغابزرگ ج 2 ص 304 و کتاب صاحب الاغانی ابوالفرج اصفهانی، ابن محمد احمد خلف الله و فهرست الخدیویه ج 4 ص 204 و فهرست کتاب خانه رضوی ص 109 و روضات الجنات خوانساری ص 478 و فوائد الرضویۀ عباس قمی ج 3 ص 378 و سیرالنبلاء ذهبی ج 10 ص 196 و الوافی صفدی ج 12 ص 44 و عیون التواریخ ابن شاکر کتبی ج 12 ص 126 و فهرس المؤلفین بالظاهریه
لغت نامه دهخدا